کاش پيشم بودي تا....


کاش پيشم بودي تا همه ي درد هاي  بي تو بودنم رو مي ديدي
کاش پيشم بودي تا برای  يه لحظه همه اشکامو از دوري مي ديدي
کاش پيشم بودي تا ذره ذره جان دادنم را مي ديدي
کاش بودي و مي ديدي چه طور  جدايي رو تحمل مي کنم
کاش مي موندي و مي ديدي از عشقت سر به صحرا مي زارم
کاش بودي و فقط يه لحظه ؛برای يه لحظه صداتو  مي شنيدم
کاش بودي و مي ديدي که دلم از غصه پوسيد
از  بس شبا به انتظارت نشستم و دستام و برای دوباره ديدنت
به سوي آسمون خدا دراز کردم و اين دل ديوانه ام رو برای داشتنت پيش
خدا گرو گذاشتم ....
کاش خدا ..فقط يه بار  يه برای بار به اين دل  ديوانه من که از
جدايي يارش داغون شده نگاه کنه ... ... کاش خدام ..اون خدايي که همه
مي گن پيش دلاي شکسته است يه نگاه کوچولو به اين دل خسته ام کنه
کاش خدا يه فرصت دوباره برای مابده تا  به قول هايي که به هم داديم
عمل کنيم ....يادت هست بهم قول داده بودي ......

ای بی خبر از درد من

ای بی خبر از درد من

بر آسمان شد گرد من

دیدی چو رنگ زرد من  - ما را رها کردی و رفتی

عشق مرا نشناختی

با دیگران پرداختی

ما را پریشان ساختی

دل باختی دل باختی - روزم سیاه کردی و رفتی

ای بی خبر از درد من

بی تو به تنها ساختم

با رنگ شبها ساختم

با چشم دریا ساختم

یعنی سراپا ساختم - تو ترک ما کردی و رفتی

ای بی خبر از درد من

 

ای سرود واپسینم

ای سرود واپسینم  

جز تو پناهی ندارم

ای آرزو اخرین

جز تو اغوشی ندارم

ای سرود واپسینم

اتش عشق تو ام چون 

میکشد مرا چو مجنون

در آغوش ات پناه من

در نگاه ات امید من

ای سرود واپسینم

ستاره عشق من مرد

امید و هستی من رفت

ای ناله شب های من

ای یار بی همتا من

ای سرود واپسینم

ای سرود واپسینم

 

امید زندگی

ای تنها امید زنده ماندنم!

بگذار در تلاطم امواج روزگار هنوز هم ترا دوست بدارم و انقدر غرق این احساس باشم که که امواج تند برایم به نسیم خوش ایند صبحگاهان تبدیل گردد. احساس دوست داشتن تو و احساس بودن با تو مرا نیرومند تر از آن میسازد که استم.

این را میدانی که نمیتوانم و نمیخواهم فراموش ات کن زیرا فراموش کردن تو به معنی فراموش کردن زندگیست و برای انسان هدفمند فراموش کردن زندگی ممکن نیست. نمیخواهم به این سادگی تسلیم مرگ گردم زیر مرگ دور از تو تلخ تر از مرگ واقعی است.

 

همه مي پرسند « چرا شكسته دلت ؟ مثل آنكه تنهايي ؟ ... چقدر هم تنها !پاسخ يك دريا را در قطره نمي توان پيدا كرد ... و سخن هزاران سال را در لحظه نمي شود جستجو كرد .... حرفهاي ساده من چقدر در هزارتوي ذهن پيچيده مي شود ؟ مگر ساده تر از اين هم مي توان صحبت كرد ؟‌! من از قله نمي آيم ... دره هم جاي من نيست ... من شهسوار عشقم و عشق همراه باد هميشه فرار مي كند... جاده ترك برداشته است از استواري من ... من كوله بار خويش را بسته ام